از دنیا خسته میشم

گاهی از دنیا خسته می شوم ، گویی می خواهم چشمانم را ببندم و دیگر در دنیا نباشم.

نبودن برای چه ؟ توانایی زندگی کردن را ندارم .

چرا باید این فکر پیدا شود.

 نه ، نه

باید خود را باور کنم  و بدان ایمان داشته باشم .

خواستن نیمی از توانستن من است .

باید باور خویشتن را باور کرد و بدان ایمان داشت .

تلاشهای مکرر انجام داد تا به موفقیت رسید ، اصلا نا امیدی در من جایی ندارد .

آینده ای با  تمام جزئیات را در ذهن خویش ترسیم می کنم تا  تلاش کنم بدان دست بیابم و نباید ناامید باشم 

زیرا ناامید زندگی را به تباهی می کشد و بس.

نظرات 3 + ارسال نظر
هوران چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 21:44 http://avaye-baraan.blogfa.com/

مرگ یک بار رخ نمی‌دهد!

زیرا همه‌ی ما هر روز چند بار می‌میریم.

هر بار که با آرزوهاَ، علایق و پیوندهای خود وداع می‌کنــیم،

می‌میریم...!

هوران چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 21:43 http://avaye-baraan.blogfa.com/

نه به آینده بنگر و نه به گذشته،

بدون هیچ ترس یا تاسفی به خودت نگاه کن.

هیچ کس، تا وقتی که در بندِ گذشته و آینده اش است،

خودِ واقعی اش را به دست نمی آورد.


امیل سیوران

هوران دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 09:44 http://avaye-baraan.blogfa.com/

سلام دوست عزیز
وب جدید مبارک
عذر می خوام مسافرت بودم فرصت نشد بیام
هنوز مطالبو نخوندم فقط اومدم عرض ادب کنم
سرفرصت برمیگردم و مطالب رو با دقت می خونم
موفق باشید

سلام
سپاس بی کران از شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.